متخصص شناسایی بود ؛ قیافه‌ اش خیلی شبیه جنوبی ها بود ، به خصوص صورت آفتاب سوخته و با اون قد بلندش. شنیده بودم که توی شناسایی‌ ها راحت میره بین عراقی ها و حتی 

غذا هم میخوره و برمیگرده !

توی عملیات « والفجر 8 » چند تا از اُسرا ر ُ یه گوشه نشونده بودیم و منتظر ماشین برای انتقالشون به عقب بودیم ؛

شاهمرادی هم توی خط قدم می‌زد ؛

یهو یکی از درجه‌ دارای بعثی در حالی که با انگشت به او اشاره می‌کرد ، یه چیزهایی می‌گفت بعدش هم پاچه شلوارش را بالا زد و پای کبود شده‌اش را نشون می‌ داد .

یکی از بچه‌ هایی که به زبان عربی آشنا بود ، آوردیم ببینیم چه می‌گه 
درجه‌دار بعثی گفت : « این عراقی است ! اینجا چیکار می‌کنه ؟ از نیروهای ماست ، چرا دستگیرش نمی‌کنید ؟ »

در حالی که متعجب شده بودیم ، پرسیدم : « از کجا می‌ گی ؟ »

گفت : « چند روز قبل توی صف غذا بود ؛ با من دعواش شد و منو کتک زد ؛ این هم جای لگدشه !!! » و پای سیاه‌ شده‌ اش رُ نشان داد .

شاهــمرادی هم از دور ماجرا رو دید و برای طرف دست تکون داد ... :)))

- نقل از محمد حسن خلیفی - / بچه شیعه ها باید زِبِل باشن مثه شهــید علی شاهمرادی /

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




برچسب ها :

موضوع :
خاطرات شهدا ,  ,